بای بای پوشک
دهم آذر یک هزار و سیصد و نود و چهار
زمان چه شتابان می گذرد
همین دیروز بود که برای اولین بار تلاش کردم پوشکت کنم و تنها نگرانیم این بود که پاهات نکنه ، هزار مصیب در این پوشک پوشیدن نهفته بود من جمله سوختگی ،حساسیت پیدا کردن مارک مناسب ، پیدا کردن پوشکی که نم نده ، یافتن قیمت مناسب ، پیدا کردن جای تعویض وقتی که بیرون از خونه بودیم و خیلی چیزای دیگه
مدتی بود که به فکر این بودم که بین این الفت و دوستی تو و پوشک فاصله بندازم ولی چون تو هجده ماهگی شما یه نصفه روز تلاش کردم و شکست سنگینی خوردم جرات نداشتم (شایدم تحمل شکست دوباره برام سخت بود )
خلاصه روز شنبه هفته پیش دل به دریا زدیم و پوشک رو درآوردیم و هر ده دقیقه یه بار رو لگن نشستی بماند که تمام کتابهای شما در این روی لگن نشستن مرور شد و آسیب دید ،با هر دفعه جیش کردن شما فرشته ها برات لواشک جایزه می آوردن ، ما سه چهار روز خونه نشین شدیم، وقتی تو شلوارت جیش کردی اصلا دعوات نکردیم و خیلی به خودمون فشار آوردیم آروم و منطقی باشیم و هزار تشویق کلامی دیگه مثل اینکه هر دفه جیش و پی پی می کردی با دایی جون تماس حاصل می کردی و تشویق میشدی و یه ماشین به قول خودت آپلیس (آقا پلیس ) هم از دایی جایزه گرفتی
خدا رو شکر همکاریت بسیار بالا بود و جمعه دیگه خودت اعلام کردی که جیشمو داری و دقیقا 22 ماه و 2 روزت بود که پوشک رو کنار گذاشتیم .
و ما این مرحله سخت رو به خواست خدا و دلگرمی منیژه جون و مامان منیر پشت سر گذاشتیم
فعلا که شبا خشک می خوابی و امروز پنجمین روزیه که من صد تا شلوار نشستم
اینم یه عکس خوشگل از دوران ترک پوشک: